پرواز تا باشگاه

دیروز برگشتم خونه🙂هم خوبم هم بد ...خونه خیلی کثیف بود و از این ورم عذاب وجدان امتحان یکشنبه نمیزاره از آرامش خونه لذت ببرم🤭من واقعا غرغرو ام؟تقریبا همه چیز روال عادی شو و داره و اینکه اینو میدونم درس هام ضعیفه اما دارم براشون تلاش میکنم🙂میخوام این چند وقته نهایت تلاشمو بکنم...پارسال آرزوی چنین جایگاهی رو داشتم و امسال نمیخوامعقب بکشم...از حس خوب این لحظه بگم!؟عدس پلوم رو گاز و عطر دارچین و زعفرونش تو خونه پیچیده 🙂🥰خونه رو تا حد ممکن تمیز و کردم و بعد دوش گرفتم🙂 الانم میخوام آب و گلاب بخورمو به درس هام برسم...برای همین لحظه هزار بار شکر💛برچسب‌ها: پرواز تا باشگاه...

امروز هم اتاقیام بدون اینکه دعوتم کنن دارن میرن پیک نیک البته شاید اینکه سنم ازشون بیشتر بعید نیست که دلیلش این باشه...چقدر از این دختر متنفرم...امروز حالم بیشتر از هر وقت دیگه ای بد میشه تو این خراب شده🥺چقدر از جمعه ها متنفرم ولی میخوام امروز فقط درس بخونمو روی کارم متمرکز شم غم و تنهایی عضو جداناپذیر از منِخدایا من دارم طاقت میارم توام کمک ام کن💞برچسب‌ها: پرواز تا باشگاه...

در حالی که به شدت گرسنه ام همه چیز رو باهم قاطی کردمو خوردم 😐زندگی خوابگاهی همینش بده که اگه خودت به فکر خودت نباشی هیشکی به فکرت نیست🙂خلاصه تو تگرگ و بارون بدون اینکه بفهمم با دمپایی و جوراب 🤕 رفتم بیرونچیکار کنم خب سردم بود 😑خلاصه که برگشتم نودل درست کردم و یکمم خامه و عسل خوردم ولی هنوز هم گرسنه ام چقدر این گرسنگی های یهویی بده😑یکم استراحت میکنم بعد میرم به ادامه کارام میرسم خدایا شکرت برای این هوا قشنگ🙂👻👻👻👻👻👻راستی یادم رفت بگم کاش منم مثل هم اتاقی هام همینقدر فارغ از غم دنیا بودم😐افسوس که باید درس بخونم انقدر پسربازی تو سن کم والا نوبره😐برچسب‌ها: پرواز تا باشگاه...